یادداشتی برای شش ماهگی!

ساخت وبلاگ

«عدد ها بی دلیل بزرگ شده ن. آدم ها بی دلیل عددها رو بزرگ کردن. آدم ها خودشون هم بی دلیل بزرگ میشن. آدم ها و عدداشون با هم. هر چی آدم بزرگ تر میشه عددهاش هم بزرگ تر میشن و البته  به هیچ کارش نمیان؛ تعداد سال های عمرش، اندازه ی قدش، شماره ی کفشش... . فقط یک عدد هست که هر چی زمان می گذره کوچیک‌تر می شه؛ تعداد دوستانش. و با نسبت مستقیم تعداد روزها، ساعت‌ها و لحظه هایی که تنهایی گذرونده مطابق بقیه عدد ها بزرگ و بزرگ و بزرگ تر میشه. اونقد که از شمردنش عاجز میشه...»

نمی‌دونم نامه‌ای به آنتوان دوسنت اگزوپری رو خوندین یا نه ولی وقتی اومدم از شش ماهگی وبلاگم در بیان بنویسم یاد این قسمتش افتادم. همیشه قراردادهای انسانی برام چالش و تامل برانگیز بوده. عدد، زمان ... . شاید خیلی مسخره به نظر بیاد اما خب هست دیگه! گاهی وقتا واقعن فکرمو مشغول می‌کنن خب! مثلن ازمون می‌پرسن ساعت چنده، میگیم چار! خب این چار یک قرارداده. ما قرار گذاشتیم که به این موقع از روز بگیم ساعت چار. همین. میتونستیم به جای عدد برای بیان ساعت یه چیز دیگه بگیم مثلن؟ خب از اتاق فرمان اشاره می‌کنن دارم از سردرد چرت می‌گم! درباره‌ی قراردهای اجتماعی مسخره بعدن حرف زدیم شاید...

اومده بودم فقط تشکر کنم از شما که شش ماهه در بیان باهام همراه هستید و می‌خونیدم. اومدنم به بیان با دوستان تازه‌ای هم آشنام کرد که خب نشون میده کوچ از پرشین نتیجه‌ی مثبتی داشت. همین‌جا خلاصه می‌کنم حرفامو و این عکس رو بهتون تقدیم می‌کنم. چند وقت پیش با بچه‌ها رفته بودیم تخت جمشید و وقت برگشتن این خانم کوچولو رو دیدم که خیلی ملکه‌وار و با عشوه از پله‌ها بالا میره. منم همونجا شکارش کردم!

ملکه

3...
ما را در سایت 3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dhanihastam1 بازدید : 213 تاريخ : دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت: 18:53